همه چیز درباره جامی

همه چیز درباره جامی

97576 2020/07/19
لطفا به این مطلب رای دهید
[رای ها : 143 امتیاز : 4.2]

سرزمین ایران با تاریخچه‌ای غنی از فرهنگ و ادب، مهد تمدن علم و ادبیات است. در میان مشاهیر ایران این بار به احترام نورالدین عبدالرحمان جامی کلاه از سر برداشته‌ایم و برایس سپاس و قدردانی، قصد داریم اطلاعاتی از زندگینامه جامی در اختیار شما قرار دهیم.

جامی کیست؟

نورالدین عبدالرحمان جامی، از شاعران و نویسندگان پرآوازه و پرکار سده نهم هجری است. عبدالرحمن جامی فرزند نظام الدین احمد دشتی و نبیره شمس الدین محمد دشتی اصفهانی بود، که از ستم ترکان از اصفهان به خراسان پناه آورد و در روستای خرگرد جام مسکن گزید. نور الدین که بعدها با عنوان جامی آوازه درافکند، در سال 817 به دنیا آمد. او در روزگار کودکی، فارسی و عربی را از پدر خویش آموخت و سپس به مدرسه نظامیه هرات رفت و علوم ادبی را از استادی جنید نام فرا گرفت و از درس خواجه علی سمرقندی که از دانشمندان بزرگ آن روزگار بود، بهره ها برد و اندکی بعد به سمرقند رفت و در حوزه درس فتح الله تبریزی که استاد الغ بیگ تیموری بود. به تکمیل دانش خویش پرداخت.

تخلص های جامی

جامی، در آغاز شاعری به مناسبت آن که نیاکانش از مردم دشت اصفهان بودند دشتی تخلص می کرد اما بعدها به دو مناسبت آن را به جامی تغییر داد. یکی به احترام شیخ الاسلام احمد جامی و دیگر آن که در جام به دنیا آمده بود. جامی سال ها در سمرقند و هرات به تدریس پرداخت و به سبب خوابی که دید مرید شیخ سعد الدین محمد کاشغری نقشبندی شد و در راه سلوک عرفان رنج های بسیار کشید. در شصت سالگی به اندیشه زیارت خانه خدا از هرات بیرون رفت. اما او در آن روزگار پختگی از بلوای مردم نادان نهراسید و نرنجید.

تخلص های جامی

آثار

از جامی آثار بسیار به شعر و نثر بازمانده است و نخست باید از دیوان اشعار او یاد کرد که مجموعه ایست از غزل ها قطعات و رباعی های او ،دیگر مجموعه مثنوی های او که به پیروی از شاعران پیش از خود سروده و نام هفت اورنگ بر آن نهاده است. نخستین این مثنوی ها سلسله الذهب نام دارد و در بحر خفیف سروده شده است و موضوع آن بیان مسائل عرفانی است.

دیگر سلامان و ابسال است که داستانی است عاشقانه در بحر رمل مسدس و سومین تحفه الاحرار است با مضمون عاشقانه در بحر سریع. و سبحه الابرار چهارمین منظومه از هفت اورنگ جامی است در تحقیق و عرفان، در بحر رمل مسدس محذوف مخبون. مثنوی پنجم از هفت اورنگ یوسف و زلیخا است که منظومه ایست عاشقانه در بحر هزج مسدس محذوف اما ششمین مثنوی از این مجموعه لیلی و مجنونست که داستانی است عاشقانه در بحر هزج مسدس محذوف و سرانجام خردنامه اسکندری است.

در نصایح حکیمان یونانی و حکمت عملی در بحر متقارب مثمن. جامی آثار منثور بسیاری نیز دارد که مشهورترین آنها نفحات الانس است که یادنامه ایست از عارفان. جامی آخرین شاعریست که اصول گذشتگان را در شاعری پاس داشته است و پس از او، به سبب غلبه سبک هندی این اصول نادیده گرفته شد، که در نهضت بازگشت ادبی به شیوه گذشتگان بار دیگر برخی از شاعران آن اصول فراموش شده را زنده کردند.

آثار جامی

نقد اشعار 

جامی در شاعری تا حد زیادی پیرو شیوه خسرو دهلوی است و اگر در قصیده گاه به خاقانی و سنایی میگراید، یا در غزل به سعدی نزدیک می شود، و در مثنوی به فردوسی و نظامی گوشه چشمی دارد، این همه باز به سابقه پیروی از امیر خسرو است. جامی حتی در شیوه تدوین اشعار خویش و نام گذاری آنها بیشتر از امیر خسرو پیروی کرده است. جامی در غزلسرایی از شیوه سلمان و حافظ نیز دور نمانده است اما باز هم بیشتر به امیر خسرو نظر دارد و در مثنوی ها گرچه به نظامی توجه دارد، این، امیرخسرو است، که دست بر نبض او نهاده است. از اشعار جامی بهره های انتقادی مهم نیز به دست می آید و از این حیث نیز احوال خسرو دهلوی را به یاد می آورد، که به نقد شعر خویش نیز پرداخته است.

اشعار جامی

دیوان نورالدین عبدالرحمان

آثار وی بارها و بارها در ایران و دیگر کشورها به چاپ رسیده است اما از چاپ های تازه آن یکی دیوان جامی است با مقدمه زنده یاد حسین پژمان بختیاری، که از سوی کتابفروشی محمودی انتشار یافته است و دیگری نسخه ای که به اهتمام و تصحیح شمس بریلوی و از سوی انتشارات هدایت در تهران به سال 1362 منتشر شده است. داستان های هفت اورنگ نیز هریک به تنهایی اینجا و آنجا انتشار یافته است، اما نسخه جامع آن به تصحیح و مقدمه دانشمند درگذشته مرتضی مدرس گیلانی به بازار کتاب آمده و چاپ هفتم آن در بهار سال 1375 منتشر شده است. نورالدین عبدالرحمن جامی در روز جمعه هجدهم محرم سال 898 در شهر هرات در گذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد. در این متن سعی بر آن داشتیم تا همه چیز درباره جامی را برای شما گردآوری نماییم.

نمونه اشعار جامی

اگر ایران به جز ویران‌سرا نیست
من این ویران‌سرا را دوست دارم
 
اگر تاریخِ ما افسانه‌رنگ است
من این افسانه‌ها را دوست دارم
 
نواى ناى ما گر جان‌گداز است
من این ناى و نوا را دوست دارم
 
اگر آب و هوایش دل‌نشین نیست
من این آب و هوا را دوست دارم
 
به شوق خارِ صحراهاى خشکش
من این فرسوده ‌پا را دوست دارم
 
من این دل‌کش زمین را خواهم از جان
من این روشن‌ سما را دوست دارم
 
اگر بر من ز ایرانى رود زور
من این زورآزما را دوست دارم
 
اگر آلوده‌ دامانید، اگر پاک
من اى مردم، شما را دوست دارم
 
********
 
سر مقصود را مراقبه کن
نقد اوقات را محاسبه کن
 
باش در هر نظر ز اهل شعور
که به غفلت گذشته یا به حضور
 
هر چه جز حق ز لوح دل بتراش
بگذر از خلق و جمله حق را باش
 
رخت همت به خطه‌ جان کش
بر رخ غیر، خط نسیان کش
 
در همه شغل باش واقف دل
تا نگردی ز شغل دل غافل
 
دل تو بیضه‌ای‌ست ناسوتی
حامل شاهباز لاهوتی
 
گر ازو تربیت نگیری باز
آید آن شاهباز در پرواز
 
ور تو در تربیت کنی تقصیر
گردد از این و آن فسادپذیر
 
تربیت چیست؟ آنکه بی گه و گاه
داری‌اش از نظر به غیر نگاه
 
بگسلی خویش از هوا و
روی او در خدای داری و بس!
لطفا برای لذت بیشتر ما و دوستانتان، در مورد این جاذبه نظر دهید...!

لطفا همه فیلدها را با دقت پر کنید

نظرات و دلنوشته های ثبت شده ...